معنی فارسی heelball

B1

پاشنه‌پای، بخشی از پا در نزدیکی پاشنه که در تماس با زمین قرار می‌گیرد.

The rounded part of the heel that supports walking and balance.

noun
معنی(noun):

A mixture of wax and lampblack used to polish shoes, and in brass rubbing.

example
معنی(example):

او هنگام سقوط روی پاشنه پایش فرود آمد.

مثال:

He landed on his heelball when he fell.

معنی(example):

پاشنه‌پای کمک می‌کند تا هنگام راه رفتن تعادل را حفظ کنید.

مثال:

The heelball helps with balance while walking.

معنی فارسی کلمه heelball

: معنی heelball به فارسی

پاشنه‌پای، بخشی از پا در نزدیکی پاشنه که در تماس با زمین قرار می‌گیرد.