معنی فارسی heelprint

B1

اثر پای پاشنه‌ای که بر روی زمین یا ماده‌ای نرم باقی می‌ماند.

The impression left by the heel of a shoe on a surface, often used for identification.

example
معنی(example):

پیشانی پای او در شن قابل مشاهده بود.

مثال:

Her heelprint was visible in the sand.

معنی(example):

آنها یک پیشانی پا را نزدیک صحنه جرم پیدا کردند.

مثال:

They found a heelprint near the crime scene.

معنی فارسی کلمه heelprint

: معنی heelprint به فارسی

اثر پای پاشنه‌ای که بر روی زمین یا ماده‌ای نرم باقی می‌ماند.