معنی فارسی hemimorphic

B2

کریستالی که از دو نوع سطح نامتقارن تشکیل شده و در یک سمت یک نوع و در سمت دیگر نوع دیگری از ساختار وجود دارد.

Having a crystal form in which two ends of the crystal are not symmetrical.

example
معنی(example):

یک کریستال همیمورفیک دارای وجه هایی است که متقارن نیستند.

مثال:

A hemimorphic crystal has faces that are not symmetrical.

معنی(example):

در زمین‌شناسی، مواد معدنی همیمورفیک اشکال متفاوتی در انتهای خود نشان می‌دهند.

مثال:

In geology, hemimorphic minerals exhibit different shapes on their ends.

معنی فارسی کلمه hemimorphic

: معنی hemimorphic به فارسی

کریستالی که از دو نوع سطح نامتقارن تشکیل شده و در یک سمت یک نوع و در سمت دیگر نوع دیگری از ساختار وجود دارد.