معنی فارسی hemisystematic
B1نیمهسیستمی، تحلیلی که جنبههای مختلفی از یک موضوع را در نظر میگیرد.
An approach that integrates various elements of a system to analyze a specific phenomenon.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این مطالعه شامل یک روش نیمهسیستمی برای درک دادهها بود.
مثال:
The study involved a hemisystematic approach to understand the data.
معنی(example):
تحلیل نیمهسیستمی میتواند الگوهایی را که در یک روش سیستماتیک معمولی قابل مشاهده نیستند، نشان دهد.
مثال:
Hemisystematic analysis can reveal patterns not visible in a regular systematic approach.
معنی فارسی کلمه hemisystematic
:
نیمهسیستمی، تحلیلی که جنبههای مختلفی از یک موضوع را در نظر میگیرد.