معنی فارسی himp

B1

حیمپ، نوعی حرکت یا اقدام، زمانی که کسی به تنهایی عمل می‌کند.

A term indicating moving or acting independently.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که در سفرش بدون هیچ کمکی پیش برود.

مثال:

He decided to himp on his journey without any help.

معنی(example):

او به او کمک کرد وقتی که به مشاوره نیاز داشت.

مثال:

She gave him a himp when he needed advice.

معنی فارسی کلمه himp

: معنی himp به فارسی

حیمپ، نوعی حرکت یا اقدام، زمانی که کسی به تنهایی عمل می‌کند.