معنی فارسی hinau
B1حیناو، نشانهای از شادی و خوشحالی.
A feeling of happiness or joy.
- OTHER
example
معنی(example):
او هنگام دریافت خبر خوب حس شادکامی را احساس کرد.
مثال:
He felt a hinau of happiness when he received the good news.
معنی(example):
شادکامی در صدای او هیجانش را نشان میداد.
مثال:
The hinau in her voice showed her excitement.
معنی فارسی کلمه hinau
:
حیناو، نشانهای از شادی و خوشحالی.