معنی فارسی hinderfully

B1

به گونه‌ای که مانع پیشرفت یا وضوح شود.

In a manner that obstructs or hinders.

example
معنی(example):

او به گونه‌ای مانع صحبت کرد که باعث سردرگمی شد.

مثال:

He spoke hinderfully, causing confusion.

معنی(example):

او به طور مانع‌وار در میان جمعیت حرکت کرد.

مثال:

She moved hinderfully through the crowd.

معنی فارسی کلمه hinderfully

: معنی hinderfully به فارسی

به گونه‌ای که مانع پیشرفت یا وضوح شود.