معنی فارسی hit-the-fan
B1به معنای وقوع یک وضعیت بحرانی یا ناگوار که منجر به مشکلات بزرگ میشود، به ویژه پس از نادیده گرفتن شرایط.
To experience a chaotic situation or to have serious problems arise suddenly
- IDIOM
example
معنی(example):
وقتی رسوایی فاش شد، اوضاع واقعاً به هم ریخت.
مثال:
When the scandal was revealed, things really hit the fan.
معنی(example):
تصمیم به کاهش شغلها باعث شد که همه چیز در شرکت به هم بریزد.
مثال:
The decision to cut jobs caused everything to hit the fan at the company.
معنی فارسی کلمه hit-the-fan
:
به معنای وقوع یک وضعیت بحرانی یا ناگوار که منجر به مشکلات بزرگ میشود، به ویژه پس از نادیده گرفتن شرایط.