معنی فارسی home-boy

B1

پسر جوان که ترجیح می‌دهد زمان خود را در خانه بگذراند تا بیرون.

A young male who prefers to stay at home rather than engage in outside activities.

example
معنی(example):

او همیشه یک پسر خانه‌نشین بوده و ترجیح می‌دهد به مکان‌های محلی برود.

مثال:

He's always been a home-boy, preferring local hangouts.

معنی(example):

به عنوان یک پسر خانه‌نشین، او دوست دارد بیشتر وقتش را در خانه بگذراند تا بیرون برود.

مثال:

As a home-boy, he loves spending time at home rather than going out.

معنی فارسی کلمه home-boy

: معنی home-boy به فارسی

پسر جوان که ترجیح می‌دهد زمان خود را در خانه بگذراند تا بیرون.