معنی فارسی hoodle
B1هودل، به صورت گنگ یا بینظم در کنار هم جمع شدن به ویژه برای صحبت یا بازی.
To cluster or gather informally, often to converse.
- VERB
example
معنی(example):
بچهها شروع به هودل کردن در پارک کردند.
مثال:
The kids began to hoodle together in the park.
معنی(example):
آنها عادت داشتند در گوشهای از خیابان هودل کنند.
مثال:
They used to hoodle at the corner of the street.
معنی فارسی کلمه hoodle
:
هودل، به صورت گنگ یا بینظم در کنار هم جمع شدن به ویژه برای صحبت یا بازی.