معنی فارسی hoofbeats
B1صدای سمهای یک یا چند حیوان، به ویژه اسبها، در هنگام حرکت.
The sounds made by the hooves of one or more animals, especially horses, while moving.
- NOUN
example
معنی(example):
صدای سمها در حین تاختن اسب بلندتر شد.
مثال:
The hoofbeats grew louder as the horse galloped.
معنی(example):
تُن پخش صدای سمها میتواند برای مایلها شنیده شود.
مثال:
The echo of hoofbeats can be heard for miles.
معنی فارسی کلمه hoofbeats
:
صدای سمهای یک یا چند حیوان، به ویژه اسبها، در هنگام حرکت.