معنی فارسی hoosgow

B1

زندان، به ویژه به صورت محاوره‌ای.

A jail or prison, often used colloquially.

example
معنی(example):

او به آنها درباره خطرات پایان دادن به زندان هشدار داد.

مثال:

He warned them about the dangers of ending up in the hoosgow.

معنی(example):

پس از دستگیری، او یک شب را در زندان گذراند.

مثال:

After the arrest, he spent a night in the hoosgow.

معنی فارسی کلمه hoosgow

: معنی hoosgow به فارسی

زندان، به ویژه به صورت محاوره‌ای.