معنی فارسی hornless
B1فاقد شاخ بودن، معمولاً به حیواناتی که شاخ ندارند اشاره دارد.
Lacking horns; often used to describe certain animals.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این موجود بدون شاخ در باغ وحش منحصر به فرد بود.
مثال:
The hornless creature was unique in the zoo.
معنی(example):
بدون شاخ بودن آن را از خویشاوندانش متمایز میکرد.
مثال:
Being hornless made it different from its relatives.
معنی فارسی کلمه hornless
:
فاقد شاخ بودن، معمولاً به حیواناتی که شاخ ندارند اشاره دارد.