معنی فارسی hornswaggle

B1

فریب دادن یا کلاهبرداری کردن، به ویژه به شکلی فریبکارانه و زیرکانه.

To cheat or deceive someone, especially in a sly or tricky manner.

example
معنی(example):

بدهکار تلاش کرد تا توریست‌ها را فریب دهد و پولشان را بگیرد.

مثال:

The con artist tried to hornswaggle the tourists out of their money.

معنی(example):

او همیشه سعی می‌کرد دوستانش را فریب دهد تا به او پول قرض بدهند.

مثال:

He was always trying to hornswaggle his friends into lending him money.

معنی فارسی کلمه hornswaggle

: معنی hornswaggle به فارسی

فریب دادن یا کلاهبرداری کردن، به ویژه به شکلی فریبکارانه و زیرکانه.