معنی فارسی horologically
B2به شکل مرتبط با علم یا صنعت ساعتسازی.
In a manner relating to horology.
- ADVERB
example
معنی(example):
ساعت از نظر هورولوژیک دقیق بود.
مثال:
The watch was horologically accurate.
معنی(example):
او به صورت هورولوژیک صحبت کرد و به دقت تاکید کرد.
مثال:
She spoke horologically, emphasizing precision.
معنی فارسی کلمه horologically
:
به شکل مرتبط با علم یا صنعت ساعتسازی.