معنی فارسی horseback rider
B1کسی که بر روی اسب سوار میشود و از آن استفاده میکند.
A person who rides a horse.
- NOUN
example
معنی(example):
سوارتن اسب در مسابقه شرکت کرد.
مثال:
The horseback rider competed in the race.
معنی(example):
او یک سوارتن اسب ماهر است.
مثال:
She is a skilled horseback rider.
معنی فارسی کلمه horseback rider
:
کسی که بر روی اسب سوار میشود و از آن استفاده میکند.