معنی فارسی horseshoeing

B1

فرایند نعل زدن به اسب که نیاز به مهارت و دقت دارد.

The process of fitting horseshoes on horses' hooves.

example
معنی(example):

نعل زدن مهارت مهمی برای نعل‌سازها است.

مثال:

Horseshoeing is an important skill for farriers.

معنی(example):

او نعل زدن را از پدرش یاد گرفت.

مثال:

She learned horseshoeing from her father.

معنی فارسی کلمه horseshoeing

: معنی horseshoeing به فارسی

فرایند نعل زدن به اسب که نیاز به مهارت و دقت دارد.