معنی فارسی hostly
B1مرتبط با میهمانداری یا شایستگیهای یک میزبان؛ طرز رفتار میزبان.
Relating to the responsibilities or qualities of a host; showing hospitality.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او هنگام خوشامدگویی به میهمانان، رفتار میهماندارانهای به خود گرفت.
مثال:
He took on a hostly demeanor while welcoming the guests.
معنی(example):
طرز رفتار میهماندارانهاش باعث شد بازدیدکنندگان احساس راحتی کنند.
مثال:
Her hostly manner made the visitors feel comfortable.
معنی فارسی کلمه hostly
:
مرتبط با میهمانداری یا شایستگیهای یک میزبان؛ طرز رفتار میزبان.