معنی فارسی hotchpotchly
B1به طور نامنظم و بدون ترتیب مناسب؛ معمولاً برای توصیف کارهایی که به درستی سازماندهی نشدهاند به کار میرود.
In a disorganized or haphazard manner, often describing poorly structured work.
- ADVERB
example
معنی(example):
گزارش به طرز نامنظم و بینظم نوشته شده بود و دنبال کردن آن سخت بود.
مثال:
The report was written hotchpotchly and was hard to follow.
معنی(example):
او قبل از ارائه، افکارش را به طرز نامنظم سازماندهی کرد.
مثال:
She organized her thoughts hotchpotchly before the presentation.
معنی فارسی کلمه hotchpotchly
:
به طور نامنظم و بدون ترتیب مناسب؛ معمولاً برای توصیف کارهایی که به درستی سازماندهی نشدهاند به کار میرود.