معنی فارسی housemating

B1

اشتراک‌گذاری منزل یا زندگی با دیگران.

The act of sharing a house with others, particularly for companionship.

example
معنی(example):

همخانه‌ای یک جنبه مهم از زندگی اجتماعی است.

مثال:

Housemating is an important aspect of community living.

معنی(example):

آنها در سال‌های دانشگاه از همخانه‌ای لذت بردند.

مثال:

They enjoyed housemating during their college years.

معنی فارسی کلمه housemating

: معنی housemating به فارسی

اشتراک‌گذاری منزل یا زندگی با دیگران.