معنی فارسی housemotherly
B1مادرانه خانهدار، ویژگی که نشاندهنده نگرانی، عشق و مراقبت از دیگران است، به ویژه در خانه.
Describing a nurturing, caring nature similar to that of a mother, particularly in a home or household context.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او طبیعت مادرانه خانهدار دارد و همیشه از دوستانش مراقبت میکند.
مثال:
She has a housemotherly nature, always caring for her friends.
معنی(example):
غریزه مادرانه خانهدار او را به مربی عالی برای کودکان تبدیل کرد.
مثال:
Her housemotherly instincts made her a great mentor to the children.
معنی فارسی کلمه housemotherly
:
مادرانه خانهدار، ویژگی که نشاندهنده نگرانی، عشق و مراقبت از دیگران است، به ویژه در خانه.