معنی فارسی hoverly
B1به صورت معلق یا بدون حرکت در هوا.
In a way that suggests hovering or being suspended.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز معلقی نگاه کرد و در فکر فرو رفت.
مثال:
He gazed hoverly, lost in thought.
معنی(example):
پرنده به صورت معلق قبل از نشستن پرواز کرد.
مثال:
The bird hovered hoverly before landing.
معنی فارسی کلمه hoverly
:
به صورت معلق یا بدون حرکت در هوا.