معنی فارسی huddlement

B1

حالت جمع شدن که به ویژه به عنوان یک واکنش به سرما یا خطر مطرح می‌شود.

A gathering together, often for warmth or safety.

example
معنی(example):

جمع شدن او در شب سرد مشهود بود.

مثال:

His huddlement was apparent during the cold night.

معنی(example):

جمع شدن گروه آنها را گرم نگه داشت.

مثال:

The huddlement of the group kept them warm.

معنی فارسی کلمه huddlement

: معنی huddlement به فارسی

حالت جمع شدن که به ویژه به عنوان یک واکنش به سرما یا خطر مطرح می‌شود.