معنی فارسی huggle

B1

نوعی از آغوش که معمولاً با محبت و صمیمیت انجام می‌شود.

A warm embrace, often casual and affectionate.

example
معنی(example):

قبل از جدا شدن، یک آغوش سریع دارند.

مثال:

They share a quick huggle before parting.

معنی(example):

سگ عاشق آغوش گرفتن با صاحبش است.

مثال:

The dog loves to huggle with its owner.

معنی فارسی کلمه huggle

: معنی huggle به فارسی

نوعی از آغوش که معمولاً با محبت و صمیمیت انجام می‌شود.