معنی فارسی humanbeings

B1

مخلوقات زنده‌ای از جنس Homo sapiens که به طور جمعی زندگی می‌کنند و به ارتباط با یکدیگر تمایل دارند.

Plural form of human being; members of the species who interact socially.

example
معنی(example):

انسان‌ها معمولاً به دنبال هم‌نشینی هستند.

مثال:

Humanbeings often seek companionship.

معنی(example):

انسان‌ها به گونه‌ای اجتماعی تکامل یافته‌اند.

مثال:

Humanbeings have evolved to be social creatures.

معنی فارسی کلمه humanbeings

: معنی humanbeings به فارسی

مخلوقات زنده‌ای از جنس Homo sapiens که به طور جمعی زندگی می‌کنند و به ارتباط با یکدیگر تمایل دارند.