معنی فارسی humankind

B1

جمعیتی از انسان‌ها به عنوان یک گونه مشترک.

The human species; humanity.

noun
معنی(noun):

The human race; mankind, humanity; Homo sapiens.

example
معنی(example):

انسانیت باید برای بقا همکاری کند.

مثال:

Humankind must work together to survive.

معنی(example):

انسانیت دستاوردهای بزرگی در علم داشته است.

مثال:

Humankind has made great achievements in science.

معنی فارسی کلمه humankind

: معنی humankind به فارسی

جمعیتی از انسان‌ها به عنوان یک گونه مشترک.