معنی فارسی humdrums

B1

یكنواختی، و حالتی كه در آن زندگی یا فعالیت‌ها بدون تنوع و هیجان می‌گذرد.

A state of boredom or dullness, often associated with routine.

example
معنی(example):

در یکنواختی‌های زمستان، او در خواندن آرامش یافت.

مثال:

During the humdrums of winter, she found solace in reading.

معنی(example):

یعنی یکنواختی‌های زندگی در شهر کوچک می‌تواند برای برخی آرامش‌بخش باشد.

مثال:

The humdrums of small-town life can be comforting to some.

معنی فارسی کلمه humdrums

: معنی humdrums به فارسی

یكنواختی، و حالتی كه در آن زندگی یا فعالیت‌ها بدون تنوع و هیجان می‌گذرد.