معنی فارسی hurly
B1هورلی، شلوغی و التهاب، به ویژه در بین مردم.
A state of disorder or confusion, often associated with noise and excitement.
- NOUN
example
معنی(example):
کودکان در شلوغی هیجان و خنده بازی کردند.
مثال:
The children played in a hurly of excitement and laughter.
معنی(example):
زمانی که تیم بازی را برد، شلوغی زیادی ایجاد شد.
مثال:
There was a hurly as the team won the game.
معنی فارسی کلمه hurly
:
هورلی، شلوغی و التهاب، به ویژه در بین مردم.