معنی فارسی hurtlingly

B2

به شکلی بسیار سریع و بی‌پروایی حرکت کردن.

In a manner characterized by high speed and recklessness.

example
معنی(example):

ماشین به‌سرعت و به‌صورت بی‌کنترل از تپه پایین رفت.

مثال:

The car moved hurtlingly down the hill.

معنی(example):

او به‌سرعت برای گرفتن اتوبوس rushed کرد.

مثال:

She rushed hurtlingly to catch the bus.

معنی فارسی کلمه hurtlingly

: معنی hurtlingly به فارسی

به شکلی بسیار سریع و بی‌پروایی حرکت کردن.