معنی فارسی hushingly

B1

به معنای کم‌صدا و آرام صحبت کردن یا عمل کردن برای کاهش هیجان یا تنش.

In a manner that quiets or calms, often used to refer to soothing sounds or speech.

example
معنی(example):

معلم به آرامی صحبت کرد تا دانش‌آموزان را آرام کند.

مثال:

The teacher spoke hushingly to calm the students.

معنی(example):

او به آرامی دوستش را در طول فیلم ترسناک آرام کرد.

مثال:

She hushingly reassured her friend during the scary movie.

معنی فارسی کلمه hushingly

: معنی hushingly به فارسی

به معنای کم‌صدا و آرام صحبت کردن یا عمل کردن برای کاهش هیجان یا تنش.