معنی فارسی huskiness

B1

کیفیت یا حالت صوتی خشن یا عمیق.

The quality of being husky; rough or deep voice.

example
معنی(example):

خشونت صدای او او را بالغ نشان می‌داد.

مثال:

The huskiness of his voice made him sound mature.

معنی(example):

او از خشونت در خنده‌اش قدردانی کرد.

مثال:

She admired the huskiness in his laughter.

معنی فارسی کلمه huskiness

: معنی huskiness به فارسی

کیفیت یا حالت صوتی خشن یا عمیق.