معنی فارسی huskings
B1پوستههای دانهها، به ویژه ذرت.
The outer coverings or shells of seeds or grains, especially corn.
- NOUN
example
معنی(example):
پوستههای ذرت در اطراف میدان پراکنده بودند.
مثال:
The huskings of corn were scattered around the field.
معنی(example):
ما پوستهها را جمع کردیم تا کمپوست بسازیم.
مثال:
We gathered the huskings to make compost.
معنی فارسی کلمه huskings
:
پوستههای دانهها، به ویژه ذرت.