معنی فارسی ichnographically
B1به نحو ایچنوگرافیک، به شیوهای که مرتبط با ردیابی اثرات موجودات زنده باشد.
In a manner relating to the graphic representation of traces left by organisms.
- ADVERB
example
معنی(example):
فسیلها به طور ایچنوگرافیک برای تحقیقات بیشتر مستندسازی شدند.
مثال:
The fossils were ichnographically documented for further research.
معنی(example):
آنها الگوها را به طور ایچنوگرافیک تحلیل کردند تا رفتار حیوانات را تفسیر کنند.
مثال:
They analyzed the patterns ichnographically to interpret the behavior of the animals.
معنی فارسی کلمه ichnographically
:
به نحو ایچنوگرافیک، به شیوهای که مرتبط با ردیابی اثرات موجودات زنده باشد.