معنی فارسی icker
B1به معنای یخی که بر روی سطح یک چیز تشکیل میشود، به ویژه در هوای سرد.
A thin layer of ice that forms on surfaces.
- NOUN
example
معنی(example):
لایهٔ یخ روی سطح برکه نگرانکننده بود.
مثال:
The icker on the surface of the pond was concerning.
معنی(example):
او صبح زود یک لایه نازک یخ روی زمین مشاهده کرد.
مثال:
She noticed a thin icker covering the ground in the early morning.
معنی فارسی کلمه icker
:
به معنای یخی که بر روی سطح یک چیز تشکیل میشود، به ویژه در هوای سرد.