معنی فارسی identifiably

B1

به گونه‌ای که قابل شناسایی باشد.

In a manner that can be identified or recognized.

example
معنی(example):

او به وضوح از همسالانش متفاوت بود.

مثال:

She was identifiably different from her peers.

معنی(example):

سبک هنرمند به راحتی قابل شناسایی و منحصر به فرد است.

مثال:

The artist's style is easily identifiably unique.

معنی فارسی کلمه identifiably

: معنی identifiably به فارسی

به گونه‌ای که قابل شناسایی باشد.