معنی فارسی idiomaticity
B1ویژگی یا حالت درک یا استفاده صحیح از اصطلاحات در زبان.
The degree to which language or expressions are idiomatic.
- NOUN
example
معنی(example):
اصطلاحی بودن او در زبان انگلیسی چشمگیر است.
مثال:
His idiomaticity in English is impressive.
معنی(example):
اصطلاحی بودن این عبارت نشاندهنده ظرافتهای فرهنگی است.
مثال:
The idiomaticity of the expression shows cultural nuances.
معنی فارسی کلمه idiomaticity
:
ویژگی یا حالت درک یا استفاده صحیح از اصطلاحات در زبان.