معنی فارسی idleman
B1شخصی که در حالتی بیکار و بدون فعالیت زندگی میکند.
A man who is idle, often remaining inactive or without purpose.
- NOUN
example
معنی(example):
مرد بیکار در پارک به نظر میرسید در روزرویاهایش گم شده است.
مثال:
The idleman at the park seemed lost in his daydreams.
معنی(example):
یک مرد بیکار اغلب زمان کافی برای تأمل در زندگی دارد.
مثال:
An idleman often has time to reflect on life.
معنی فارسی کلمه idleman
:
شخصی که در حالتی بیکار و بدون فعالیت زندگی میکند.