معنی فارسی ignified

B2

به حالت آتش‌زا درآورده شده، به معنای تغییر حالت به طوریکه خاصیت آتش‌زا داشته باشد.

Made or rendered igniferous.

example
معنی(example):

پسماند آتش‌زای شده به‌راحتی قابل مدیریت نبود.

مثال:

The ignified waste was difficult to handle safely.

معنی(example):

وضعیت آتش‌زای ماده نگران‌کننده بود.

مثال:

The ignified state of the material was alarming.

معنی فارسی کلمه ignified

: معنی ignified به فارسی

به حالت آتش‌زا درآورده شده، به معنای تغییر حالت به طوریکه خاصیت آتش‌زا داشته باشد.