معنی فارسی illegitimating

B1

عمل ایجاد یا اعلام نامشروع بودن؛ غیر قانونی کردن چیزی.

The act of making something illegitimate; rendering unlawful.

example
معنی(example):

عمل نامشروع کردن این فرایند باعث تعجب بسیاری شد.

مثال:

The act of illegitimating the process raised many eyebrows.

معنی(example):

او به خاطر نامشروع کردن نتایج به منظور تطبیق با برنامه‌اش متهم شد.

مثال:

He was accused of illegitimating the results to fit his agenda.

معنی فارسی کلمه illegitimating

: معنی illegitimating به فارسی

عمل ایجاد یا اعلام نامشروع بودن؛ غیر قانونی کردن چیزی.