معنی فارسی illiberalise
B2اقدام به محدود کردن آزادیها و حقوق فردی.
To make less liberal, to restrict freedoms or liberties.
- VERB
example
معنی(example):
دولت شروع به محدود کردن رسانهها کرد و آزادی بیان را تحت فشار قرار داد.
مثال:
The government began to illiberalise the media, limiting freedom of expression.
معنی(example):
اقدامات او به نظر میرسید که هدفش محدود کردن آزادی در سازمان است.
مثال:
Her actions seemed intended to illiberalise the organization.
معنی فارسی کلمه illiberalise
:
اقدام به محدود کردن آزادیها و حقوق فردی.