معنی فارسی illigation
B1پیچیدگی یا گره زدن به وسیله طناب یا سایر وسایل.
The act of tying or binding with a rope or cord.
- NOUN
example
معنی(example):
پیچیدگی گرههای طنابها زیاد بود.
مثال:
The illigation of the ropes was complex.
معنی(example):
پیچیدگی گرهها در صنایع دستی مختلف دیده میشود.
مثال:
Illigation can be seen in various crafts.
معنی فارسی کلمه illigation
:
پیچیدگی یا گره زدن به وسیله طناب یا سایر وسایل.