معنی فارسی illuminable
B1قابل روشن شدن، اشاره به اشیایی دارد که قابلیت دریافت و انعکاس نور را دارند.
Capable of being illuminated; able to receive and reflect light.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق تنها با یک لامپ قابل روشن شدن است.
مثال:
The room is illuminable with just a single lamp.
معنی(example):
بسیاری از اشیا وقتی در مقابل منبع نور قرار میگیرند، قابل روشن شدن هستند.
مثال:
Many objects are illuminable when placed in front of a light source.
معنی فارسی کلمه illuminable
:
قابل روشن شدن، اشاره به اشیایی دارد که قابلیت دریافت و انعکاس نور را دارند.