معنی فارسی im-
B1کلمهای که در زبان محاورهای به معنی من و به زبان اشاره به احساسات یا حالتها استفاده میشود.
A contraction of 'I am', used to express state or condition.
- OTHER
example
معنی(example):
من بعد از سفر طولانی خستهام.
مثال:
I'm tired after the long journey.
معنی(example):
من از دیدن تو خوشحالم!
مثال:
I'm happy to see you!
معنی فارسی کلمه im-
:
کلمهای که در زبان محاورهای به معنی من و به زبان اشاره به احساسات یا حالتها استفاده میشود.