معنی فارسی imbroglio
C1 /ɪmˈbɹoʊljoʊ/به یک موقعیت پیچیده و سردرگم که دارای تعارضات و مشکلات فراوان است.
A complicated and confusing situation, often involving a misunderstanding.
- noun
noun
معنی(noun):
A complicated situation; an entanglement.
example
معنی(example):
وضعیت به یک آشفتگی واقعی تبدیل شد.
مثال:
The situation turned into a real imbroglio.
معنی(example):
آشفتگی قانونی سالها طول کشید تا حل شود.
مثال:
The legal imbroglio took years to resolve.
معنی فارسی کلمه imbroglio
:
به یک موقعیت پیچیده و سردرگم که دارای تعارضات و مشکلات فراوان است.