معنی فارسی imbroglios

B2

وضعیت دشوار و پیچیده، زمانی که اوضاع به خاطر مسائل مختلف به هم می‌ریزد.

A complex and confusing situation; a tangled or complicated scenario.

noun
معنی(noun):

A complicated situation; an entanglement.

example
معنی(example):

زندگی او به دلیل تصمیمات بد پر از پیچیدگی بود.

مثال:

His life was full of imbroglio due to poor decisions.

معنی(example):

پیچیدگی قانونی باعث تأخیر قابل توجهی در پروژه شد.

مثال:

The legal imbroglio caused a significant delay in the project.

معنی فارسی کلمه imbroglios

: معنی imbroglios به فارسی

وضعیت دشوار و پیچیده، زمانی که اوضاع به خاطر مسائل مختلف به هم می‌ریزد.