معنی فارسی imbroin

B1

مبهم کردن یا گیج کردن، به معنی پیچیده کردن موضوعی است که باعث سردرگمی دیگران می‌شود.

To confuse or complicate a situation or a statement.

example
معنی(example):

او سعی کرد با توضیحات پیچیده‌اش موقعیت را مبهم کند.

مثال:

He tried to imbroin the situation with his complex explanation.

معنی(example):

بیانیه به نظر می‌رسید که موضوع را بیشتر مبهم کرده است.

مثال:

The statement seemed to imbroin the issue further.

معنی فارسی کلمه imbroin

: معنی imbroin به فارسی

مبهم کردن یا گیج کردن، به معنی پیچیده کردن موضوعی است که باعث سردرگمی دیگران می‌شود.