معنی فارسی immanacle
B1قفلشدگی، به معنی گرفتار بودن به دلیل شرایط یا تصمیمات.
To be constrained or bound in such a way that one cannot escape.
- VERB
example
معنی(example):
او با مسئولیتهای بزرگسالی احساس قفلشدگی میکرد.
مثال:
He felt immanacled by the responsibilities of adulthood.
معنی(example):
قفلشدگی انتخابهای گذشتهاش او را آزار میداد.
مثال:
The immanacle of his past choices haunted him.
معنی فارسی کلمه immanacle
:
قفلشدگی، به معنی گرفتار بودن به دلیل شرایط یا تصمیمات.