معنی فارسی immarble
B1به حالت سنگ مرمر درآمدن یا به مانند سنگ مرمر سخت و مقاوم شدن.
To change into marble or exhibit characteristics of marble.
- VERB
example
معنی(example):
تندیس زیر نور خورشید به نظر میرسید که به سنگ مرمر تبدیل شده، رنگهای مختلف را منعکس میکند.
مثال:
The sculpture seemed to immarble under the sunlight, reflecting a myriad of colors.
معنی(example):
تخریبهای باستانی به نظر میرسیدند که به سنگ مرمر تبدیل شدهاند و در برابر زمان مقاومت کردهاند.
مثال:
The ancient ruins appeared to immarble, standing the test of time.
معنی فارسی کلمه immarble
:
به حالت سنگ مرمر درآمدن یا به مانند سنگ مرمر سخت و مقاوم شدن.