معنی فارسی immatchable

B2

غیرقابل مقایسه، به معنای نبودن همتایی که برابر با آن باشد.

Unmatched; having no equal or counterpart.

example
معنی(example):

عملکرد ورزشکار آن‌قدر بی‌نظیر بود که غیرقابل مقایسه بود.

مثال:

The athlete's performance was so outstanding that it was immatchable.

معنی(example):

مهارت‌های او غیرقابل مقایسه بود و او را از تمام رقبایش متمایز کرد.

مثال:

Her skills were immatchable, setting her apart from all the competitors.

معنی فارسی کلمه immatchable

: معنی immatchable به فارسی

غیرقابل مقایسه، به معنای نبودن همتایی که برابر با آن باشد.