معنی فارسی immaturely
B1به طور نابالغ، به شیوهای که نشاندهنده عدم بلوغ یا تجربه کافی باشد.
In an immature manner, indicating a lack of emotional or intellectual maturity.
- ADVERB
example
معنی(example):
او وقتی که عصبانیت نشان داد، به طور نابالغ رفتار کرد.
مثال:
He acted immaturely when he threw a tantrum.
معنی(example):
او به انتقاد به طور نابالغ پاسخ داد.
مثال:
She responded immaturely to the criticism.
معنی فارسی کلمه immaturely
:
به طور نابالغ، به شیوهای که نشاندهنده عدم بلوغ یا تجربه کافی باشد.